باران عشق
منم آن قماربازی که بباخت هرچه بودش ...... و نماند هیچش الا هوس قمار دیگر
دو شنبه 4 / 11 / 1388برچسب:, :: 2:39 :: نويسنده : نابخشوده
گُفتم ای ساده دلِ ساده فراموشش کُن تا کُجا چشم بدین جادّه فراموشش کُن دست بردار از او خاطره بازی کافیست فرض کُن گُل نفرستاده فراموشش کُن مَردُمانِ نِگَهَش قلّه نشینند هنوز دل که در درّه نیفتاده فراموشش کُن گُفتم این تکّه غزل را بفرستَم نزدش دل ولی گفت نشو ساده فراموشش کُن به شما برنخورَد پای غزل بودُ شکست اتفاقیست که افتاده فراموشش کُن... من هنوز از مي چشمانه سياهت مستم ، گفتم بنويسم كه هنوزم به (يادت) هستم...
نظرات شما عزیزان:
|
موضوعات آخرین مطالب آرشيو وبلاگ پيوندها نويسندگان |
|||
![]() |